اومدم سر بزنم ببینم چخبره گفتم اینم بنیوسم.

 

بعد از اون حال و هوایی که تو این یک سال و نصفی گذشت دیگه کم کم داشتم فکر میکردم اون خوشحال رو از سردر این خانه مبارک بردارم که بعیده حضرتش دوباره به شادی گذشته دست به صفحهکلید ببرد و  افاضات بفرماید. اما خب بنظر زمان خوش میشوید و می‌برد و ناپدید می‌کند. خوشحال عوض شد، یه دو سه بار قصد کردیم به اسحضارتون برسونیم چه شد و چه کردیم که فراخ بال مانع شد :). خلاصه که عوض شد ولی هست هنوز و بنظر رفتنی نیست.

 

همین :)

 

 

 

پ.ن : نوشتم که یادم بمونه بر فراخی بال غلبه کنم بیام کلش رو تعریف کنم :)

پ.پ.ن : دارم کم کم حس میکنم اصرار خاصی به نوشتن پی‌نوشت دارم، چرا واقعا.