۲ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

آبی بی‌کران

به نام او

 

رنگ آبی همیشه برام رنگ خیلی خاص و ویژه‌ای بوده و هست، به طوریکه تو اتاقم یا تو کمد لباس‌هام بعیده که حضور پررنگ آبی رو حس نکنید :) فکر کنم تقریبا دو سه سال پیش بود که دیگه خانواده از ابزار اجبار استفاده کردند و من رو به انتخاب لباسی جز تم رنگ آبی سوق دادند. 

 

خلاصه که آبی برای من خیلی عزیزه :)

 

چند وقت پیش، یک جایی تو همین دنیای مجازی برای یک عزیزی از آبی نوشتم، وصف آبی بی‌کران:

 

- یک ساعت قبل غروب

- آبی آسمون، خیلی یه دسته

- مثل ملحفه‌[ای که پهن شده باشه رو گنبد آسمون]

- بعد چون خورشید پایینه

- نورش ملایمه

- یه تم زرد ریز تو کل آسمون هست

- ابر هم باشه که [دیگه] فبها، از این ابر نازکا که نور ازشون میگذره

- اینا که مثل پنبه‌ی از هم باز شده اند

- آسمون این موقع نه مثل ظهر روشن روشنه، که یکم جون نداشته باشه

- نه مثل شب تاریک، تیره و دل گرفته

 

 

- آسمون این موقع آبی بیکرانه

 

 

خلاصه که همین. :)

 

 

پ.ن: اون قسمت‌هایی که داخل [] هست حین نوشتن اضافه شده.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میم رسپلی

پنجم روز(که نه الان شبه)نوشت

به نام او

 

یادمه یه موقعی تصمیم گرفتم کمتر حرف بزنم (احتمالا هیچکدوم از دوستام باور نمی‌کنند و جدی‌تر اینکه اجراییش کردم) دلایل خودش رو هم داشت اینکار از اینکه وقتی زیاد حرف می‌زنی بیشتر چرت میگی و حرف‌هات غلط و بی‌اعتبار می‌شند یا اینکه وقتی زیاد حرف میزنی فرصت فکر عمیق رو از خودت می‌گیری.

 

اما امروز هم به این نتیجه رسیدم که باید کمتر صحبت کنم البته از نوع متفاوت، البته خودم تنها هم به این نتیجه نرسیدم، یکی خوب میشناسه من رو نکته‌ای رو گوش‌زد کرد که بعد چند دقیقه تامل دیدم راست میگه (متاسفانه).

دفعه قبل تصمیم بر کم حرف زدن بود، الان تصمیم بر کمتر بحث و جدلی کردنه، فهمیدم تو بحث (در اصل جدل) خیلی آدم نامردیم، بنظر در ظاهر خوب و همراه اما به طور هوشمندانه آدم‌ها رو میبرم سمت اینکه نهایتاً چیزی که من میخواهم انجام بشه و دروغ چرا ترسناکه اینکارم و کم‌کم از خودم میترسم :)

 

همین، ایشالا در پناه خودش :)

 

پ.ن: این نوشت‌ها برام خیلی مَثَل توییت رو داره، ولی اینجا رو بیشتر دوست دارم، توییتر توش چشم زیاده.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میم رسپلی