۳ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

خداوندگار تخمین

از فضایل جناب رسپلی که بسیار هم زبان زد بود ،توانایی ایشون در تخمین زدن بود؛به خصوص تخمین فاصله :)
ایشان که این استعداد رو از عنفوانه کودکی و جوانی داشتند،اما به دلیل کم توجهی اطرافیان به خوبی دیده نشدند و در همان ابتدای کار در نطفه خفه شدند.
اما با ورود به دانشگاه و آغاز مطالعه در رشته فیزیک ،زمینه خودنمایی این استعداد خدادادی ایجاد شد.
اولین بار که دیگران از این استعداد و فضیلت آگاه شدند ،آن زمان بود که در امتحان میان ترم درس فیزیک اول ،ایشان میانگین طول هر ماشین رو 6 متر تخمین زدند و باب های جدیدی از تخمین رو به روی جهانیان گشودند.
اما این رویداد فقط گوشه چشمی از این فضیلت استثنایی ایشون بود.
ایشون حتی با درخواست شدید مریدان در باز کردن ابواب دیگری از علم تخمین،از این امر دوری جستن،اما در بامداد گذشته بر انتظار طولاتی مدت جهانیان پایانی آمد و ایشان دو باب دیگر از ابواب تخمین را در ارتفاع 2500 متری از سطح دریا(جایگاهی که انسان به پروردگار خویش نزدیک تر است و توانایی شنیدن حقایق بیشتری از عالم را دارد ) نزد یکی از مریدان خاص خود گشودند و بیان داشتن که ارتفاع برج میلاد تقریبا 2 کیلومتر هست و همچنین میله پرچم ایران که در نزدیکی پل طبیعت نصب شده تا عمق 1 یا 2 کیلومتری رفته است تا پرچم پایدار باشد. 
و بدین ترتیب بود که تا کنون مردمان از فضایل جنابمان بهره مند شده اند.
بهره مندی روز افزون رو برایتان آرزو مندم.

:)
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میم رسپلی

من،چاقو،خفت گیر 'o'

دشمنان و معاندان  شخصیت محبوب "که چندی پیش شب تولد خود را جشن گرفته بود و حتی آثارش در همین صفحه هم یافت میشود" چون چشم دیدن او را نداشتند به بهانه خفت گیری، گوشی قاپی قصد جان او را کردند، که البته با لطف و نگاه حضرت حق در این عمل شنیع ناموفق ماندند و فقط ضربتی بر دست او وارد کردند و برای خالی نبودن عریضه ماسماسک همراهش را از او قاپیدند.
در ساعتی از شب روز اول هفته مردی جوان در پیاده رویی در نزدیکی خانه خود درحال راه رفتند و کار کردند با تلفن همراه(که هر چی میکشیم تقصیر همینه) خود بود که دو خفت گیر از خدا بیخبر مسیرش را سد نموده و پس از وارد کردن ضربتی عمیق بر دست این جوان بی نوا ،قصد ماسماسک همراه او را کردند که البته با استقبال و همراهی این جوانک رو به رو شدند و پس از دریافت ماسماسک، راه خود را کج کرده و رفتند و جوان را با دستی زخم خورده و پشیمانی ور رفتن با ماسماسک و حالی خسته تنها گذاشتند که برود و به مامورین محترم پلیس بگوید و دوستان بگردند و شاید این خدانشناس ها به سزای عملشان برسند و بفهمند که نباید با سرمایه های مملکت چنین کاری کنند، که چوب خدا صدا نداره ولی درد حسابی!!!!
نکته ای ناگفته نماند ،در این میان شاعری خوش زوق که از این ماجرا آگاه شد نقیضه زیبا سرود:
     رسپلی که خفت میکردی همه عمر        دیدی که چگونه دزد تو را خفت بکرد
                                                                                                                (رسپلی)
متاسفانه شاعر اعتقاد زیادی به وزن عروض ندارد و هرچه بردلش نشیند بر زبان آورد.



پ.ن1:حالب آنکه این جوان شاد بعد از این حادثه به خانواده اینطور اطلاع میده که"یه اتفاق جالب، خفت شدم،گوشیم رو زدن و روم چاقو کشیدن :))) " 
انشالله که خداوند به او عقلی و به خانواده اش صبری عنایت فرمآید.                                                  آآآآآآآمییییییین.

پ.ن2:یکی از دوستان که از ماجرا با خبر شد،پرسید زورگیری بود یا درگیری ؟؟ که اینجانب جواب دادم:زورگیری + اندکی درگیری، فقط اون زد و رفت.

 پ.ن3:یک سری فیلم و تصویر خوب و البته نامناسب از من و دوستان تو تولده تو انقلاب بود که خدالعنت کنه دزد را........ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میم رسپلی

چه شبی بود دیشب

20 سال پیش در ظهر 11 مهر 77 شخصیتی خاص چشم به جهان گشود:))

که دیروز تولد 20 سالگی همین شخصیت نادر و دوست داشتنی بود :)))

دیگه حدس بزنید که چقدر میتونه روز تولد برای یه نفر خاطره انگیز باشه 
مخصوصا وقتی صبحش با یه پیام تبریک از مامانت شروع شه :-))))
خب از ذوق و شوق روز تولد 20 سالگیم که بگزریم، دیروز تقریبا دوتا تولد داشتم

اولیش که با یه درز اطلاعاتی شروع شد و یه از خدا بیخبر گفت باید شیرینی بدی و دوستان همیشه حاضر در صحنه دنبالش رو گرفتن و خب دیگه نمیشد کاریش کرد:(   

یه دورهمی خوب با یه عالمه پیادروی الکی ولی خب یه پایان خوب کنار یه دونات فروشی.خوش گذشت ،خاطره شدو دوستان ممنون که بودید.

تولد20
 
شاید باورتون نشه ولی این شخصیت بیست سالشه :-)

دیشب یه پارت دیگه هم داشت که من به دلیل پاره ای از مسائل فقط یه شرح گذرا میدم .ولی بگم که اون ساعت ها واقعا یه اوج گیری تو شب روز تولدم بود:-) و از به یادموندی ترین زمان ها بود. حتی خیلی از حال گیری های اتفاق افتاده(مثل داستان سکو 9 3/4 و ...) رو جبران کرد.
یکی از بهترین کارها اینه که وقتی دوستات رو میبری بیرون شیرینی تولد میدی بعدش ببریشون کتاب فروشی انتشارات مورد علاقت و با یه لبخند یادآوری کنی که دوستان کادو :)))) و البته خودتم برای خودت کادو بخری.
تولد20
البته مبین هم بود که اینجا در تصویر نیست. 

در قسمت جذاب کادو ، دوتا هدیه خاص داشتم یکیش یه آبنبات بزرگ که چشم عالمی به دنبالش. ممنون از محمد
و دومیش از طرف همه دوستام که فوق العاده بود اجرای زنده یک قظعه موسیقی زنده(پیشنهادی از مبین با خوانندگی مبین و محمد و علی و بازی امید) جلوی سردر دانشگاه تهران و اصلا جای مقایسه نداره با چیزای دیگه (خودتون تصور کنید وقتی چنتا پسر رد بدند چی میشه).
یعنی اون ساعت انقدر خوشگذشت که هرچه گویم کمست و البته خب بدلیل پاره ای از مشکلات نمیتونم بگم.


نکته جالب اینه که داستان اینجا تموم نمیشه

برمیگردی خونه درحالی که خونواده دارن میگن که فکر نکنی امشب میخوایم تولد بگیریم برات ها و حتی چنتاشون انگار نه انگار تولدته درحالی که خودت داری از برنامت با دوستات صحبت میکنی،بعد میبرنت بیرون شام و وقتی برمیگردی خونه

!!!سورپراز!!!!

همه هستن برای تولدت و خب یه کیک خوب با یه 20 دوستداشتنی وسطش(مرا ذوق زده تصور کنید)

اینطوریه که یه روز میتونه برات خوب و فوق العاده باشه با یه عالمه خاطره         و البته کادو :)))   (بچه خودتونید،من فقط خوشحالم :)) )

از اتفاق های خوبی که دیشب افتاد یه پیام تبریک تولد از اون سر دنیا بود از طرف یه هم تولدی، یه دوست و ....


تولد 20


یه نکته جالب که تولد امسالم داشت این بود که بعد فرهنگی کادوها بالا بود.






و بردارزاده علاقه مند به کیک و تولد.



پ.ن1:شاید باورش شخت باشه ولی 20 سالمه



پ.ن2:خیلی باحاله. اولین پست وبلاگت درمورد تولدت باشه.






۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میم رسپلی