بسم الله الرحمان الرحیم
اگر من رو تو دو سال گذشته دیدهباشید، اونم موقع نوشتن یه چیزی که ممکنه از دیگران متفاوت باشه، ابزار نوشتاری عه که دارم استفاده میکنم. فکر کنم اواخر دوره دبیرستان بود که داشتم وسایل یکی از کمدهام رو مرتب میکردم که با چیزی روبرو شدم که خیلی جذاب و جالب بود :)). کاشف به عمل اومد که یه بزرگواری یه موقعی به بابام خودنویس هدیه داده بوده(هیشکی هم یادش نمیاد کی و کِی این هدیه رو داده).
آقا ما این خودنویس رو پیچوندیم و گذاشتیم کنار به امید اینکه یه روز دستخط گرامی رو بهبود ببخشم و ازش استفاده کنم. آمّا آمّا، دانشگاه که رفتم دیدم عه یکی از دوستام هم به طور مشابه از پدر گرامی خودنویس پیچونده و داره استفاده میکنه و این دیدار و گفتوگو سبب شد من خودنویس خودم رو از گنجه بیرون بیارم و حامعه استفاده تنش کنم(؟؟) و این شد که در دو سال گذشته رفقا شاهد این شدن که اینجانب با خط کذایی(حالا اونقدر هم بد نیست:))) داره با یه خودنویس پارکر محاسبات ترمودینامیک و کوانتوم و .... انجام میده.
حالا اینا چه ربطی به روزهای اخیر داشت که شد روزنوشت، میگمت الان.
آقا جایتان خالی (که البته در این ایام بیماری شایدم خالی نبود) رفته بودیم برای تولد اخوی هدیهای بسیار قابل تهیه کنیم، از اونجا که نزدیک خیابون جمهوری و فروشگاه پارکر-لطیفی بودیم، اینجانب فرصت رو غنیمت شمردم و بعد از دو سال رفتم و صاحب دومین خودنویس خودم شدم :))))))).
جامه! :)
منم یه دونه پارکر دارم که اخوی بهم هدیه داده.:دی